یازده سال است که کاسب، مهندس، پزشک،وکیل و روانشناس شانهبهشانه هم ، چراغ انجمن حمایت از خانواده زندانیان را در جنوب تهران روشن نگهداشتهاند و شعارشان یک جمله است؛ خانواده زندانیان را دریابیم.
به ازای هر زندانی دربند، یک خانواده، بیسرپرست میشود، فرزندی بی پدر یا مادر و زن یا مردی بدون همسر و … تابهحال فکر کردهاید خانواده زندانیان دربند چطور روزگار میگذرانند؟ چند سال قبل این موضوع دغدغه تعدادی از خیران شد و از دل این دردمندی، یک انجمن مردمی شکل گرفت؛ «انجمن حمایت از خانواده زندانیان». این انجمن مردمی دریکی از مناطق جنوبی تهران پا گرفت تا مرهم باشد برای زخم دل فرزندی که پدر یا مادرش بهعمد یا غیر عمد مرتکب قتل شده و مُهر بیآبرویی بر پیشانی فرزندش حک، یا زن جوانی که کاخ آرزوهایش با به زندان افتادن همسرش فروریخته…
مصداقها بسیار است و دردها هم! مهرورزان گرد هم آمدند و کاری کردند کارستان. از آزاد کردن زندانی و گرفتن بخشش از خانواده مقتول تا حمایت همهجانبه از خانواده زندانیان دربند و کمک به راهاندازی کارگاههای تولیدی در ندامتگاه زنان.
حبس کشیدهای که حالا زندانی آزاد می کند
ماه رمضان امسال ماهعسل علی آقا بود، «علی» نام مستعارش است، روزگاری دربند بوده و حالا زندانی آزاد میکند و یکی از خیران پر و پا قرص انجمن حمایت از خانواده زندانیان است. راضی به ضبط تصویر نمیشود، خیرخواهی او در ماه رمضان زندگی دو زندانی جرائم نقدی را نجات داد و از پشت میلههای زندان رهایشان کرد. قصه زندگی علی آقا شنیدنی است، اینکه چطور پایش به انجمن حمایت از خانواده زندانیان باز شد؛ «من چند سال حبس کشیدم. تا قبل از آن حبس و زندان برایم واژههای غریبی بود. آبرودار بودم، کاروکاسبی برای خودم داشتم، باور نمیکردم یک روزی پایم به زندان باز شود اما با یک ندانمکاری هست و نیستم بر بادرفت و با چند چک برگشتی به زندان افتادم. چه شبهایی که در زندان از فکر و غصه تا صبح چشم بر هم نزدم، چند وقتی زندان بودم، خانوادهام نتوانستند طلبکارها را راضی کنند و بدهیهایم را بدهند، همسر و فرزندانم در بدترین شرایط زندگی میکردند و به نان شبشان هم محتاج بودند. در آن مدتی که زندان بودم از غم و غصه تمام موهایم سفید شده بود. یک روز همسرم به ملاقاتم آمد و گفت خبرهای خوبی دارم. گفت انجمن مردمی حمایت از خانواده زندانیان جنوب تهران، آنها را تحت پوشش قرار داده و قول دادهاند که با کمک خیران مبلغ بدهی را هم جور میکنند. خیالم راحت شد، خانوادهام از مضیقه اقتصادی درآمدند، نماینده انجمن به زندان آمده و پروندهام را مطالعه کرده بود و یکی دو ماه بعد از انجام تحقیقات بدهیهای من با کمک خیران پرداخت شد و از زندان بیرون آمدم. دوباره بسمالله گفتم و از صفر شروع کردم. خدا لطف کرد و دوباره سرپا شدم، من زخمخوردهام و حالا نمیتوانم نسبت به حالوروز کسانی که در زندان هستند و آنچه بر خانوادههایشان میگذرد بیتفاوت باشم. امیدوارم همه کاسبان دستبهخیر حواسشان به غم و غصه زندانیان دربند باشد.»
هر چه جرم سنگین تر حمایت بیشتر
«نوع جرم زندانی برایمان مهم نیست، این رنج خانواده زندانی است که رنجورمان میکند و اراده خیران را برای کمکرسانی محکمتر، خانواده قاتل، خانواده قاچاقچی مواد مخدر یا خانواده زندانی جرائم نقدی یا حتی خانواده متجاوز به عنف. فرقی نمیکند که هیچ، اتفاقاً کمکهای ما برای سامان گرفتن یک خانواده قاتل یا متجاوز به عنف بیشتر هم هست، دلیلش واضح است چون این خانوادهها جایگاه اجتماعیشان را بهسرعت از دست میدهند و نیازمند توجه بیشتری هستند.» این توضیحات «محسن حسنپور» است؛ مدیر انجمن حمایت از خانواده زندانیان شهرستان ری که با تلاش او و اعضای دیگر، دست خیرخواهان و نیازمندان در دست هم گذاشتهشده است. روانشناس و وکیل دادگستری و کاسب و دکتر و مهندس، فی سبیل الله شانهبهشانه هم در انجمن حمایت از خانواده زندانیان حضور دارند تا سدی شوند در برابر هجوم اتفاقات تلخ و گزنده به خانواده ۱۷۵ زندانی.
مصائب خانواده زندانیان قاتل
حسنپور را در دفتر انجمن حمایت از زندانیان ملاقات میکنیم. صبور است و آرام؛ پرونده خانواده زندانیان را ورق میزند و یک مورد خاص را نشانمان میدهد؛ «این بچه را میبینید؟ پدر و مادرشان، هر دو به جرم قاچاق مواد مخدر در زنداناند، فرزندان خانواده بیسرپرست شدهاند و گاهی خانه عمو زندگی میکنند و گاهی خانه عمه؛ این بچهها به حمایت مادی و بیشتر از آن به حمایت معنوی نیاز دارند. چه بر سر عزتنفس و اعتمادبهنفسشان میآید؟ چطور میتوانند سرشان را در جامعه بالا بگیرند؟ این دغدغهها بود که باعث شد باجان و دل پایکار انجمن بایستیم. مددکاران بهطور مرتب با کودکان این خانواده در ارتباط هستند، چون چنین بچههایی در معرض خطر و آسیبهای اجتماعی هستند، آنها را ازنظر مالی تحت پوشش قراردادیم. مثالهایی ازایندست بسیار است. در میان خانوادههای تحت پوشش، چند خانواده قاتل داریم؛ پدر یا مادر در اثر یک اتفاق مرتکب قتل شده است، دریکی از موارد، زندانی مرتکب قتل، پسر نوجوانی داشتند که بعدازاین اتفاق درگیر مشکلات روحی و روانی شده بود، روانشناس ما داوطلبانه سراغ این نوجوان رفت. مدتزمان زیادی طول کشید تاکمی به وضعیت عادی برگشت.»
گلریزان محبت
در انجمن حمایت از خانواده زندانیان همه کمکها مردمی است و مددکاران بدون مزد و منت، وقت و مهارت و انرژیشان را برای ساماندهی اوضاع زندگی خانواده زندانیان وقف میکنند. حسنپور میگوید: «ما از سال ۸۶ فعالیتمان را با نیروهای داوطلب زیر نظر قوه قضاییه آغاز کردیم، هرسال در ماه رمضان گلریزان داریم و با کمکهای خیرخواهان اتفاقات خوبی میافتد، امسال هم دو گلریزان مردمی داشتیم و درمجموع، ۲۰۵ میلیون تومان وجه نقد جمعآوری شد. صفرتا صد این مبلغ صرف سامان دادن به زندگی خانواده زندانیان میشود. با تمهیدات انجمن حمایت از خانواده زندانیان شهرستان ری خانواده زندانیانی که شناساییشده و تحت پوشش مالی انجمن قرار میگیرند، همزمان تحت پوشش کمیته امداد هم قرار میگیرند، برایشان دفترچه بیمه صادرشده و خدمات درمانی آنها رایگان انجام میشود.»
کارگاههای متفاوت در زندان زنان
خیرخواهان انجمن حمایت از خانواده زندانیان علاوه بر حمایت مالی و روانی از خانوادهها یکقدم عقبتر رفتهاند و آنیک قدم، تأمین سرمایه اولیه برای راهاندازی کارگاههای تولیدی در زندان زنان است. حسن پور توضیح میدهد: «یکی از بزرگترین زندانهای زنان در حسنآباد قم قرار دارد، زنان با انواع و اقسام جرمها پشت میلههای زندان حبساند و به تعداد هر یک از آنها ستون یک خانواده میلنگد. ما تصمیم گرفتیم بخشی از سرمایه راهاندازی کارگاه را با کمک خیران تأمین کنیم و این اتفاق، حکم یک تیر و چند نشان را دارد. زنان در زندان یک حرفه را آموزش میبینند و بعد از گذراندن دوره محکومیت و بیرون آمدن از زندان با حمایتهای خیران و مسئولان میتوانند سکان کارگاه تولیدی را در همان حرفه به دست بگیرند. علاوه بر این در دوران محکومیت در زندان صاحب درآمد میشوند. البته از مهمترین دستاوردهای انجمن حمایت از خانواده زندانیان جنوب تهران، اشتغالزایی برای خانواده زندانیان است و یکی از روشهای اشتغالزایی، تأمین سرمایه اولیه برای راهاندازی کسبوکار کوچک.»
آشپزخانه بانوان و سه نسل مردان زندانی؛ تراژدی فردوس خانم
نشانی یکی از خانوادههای زندانیان تحت پوشش که با کمک خیران انجمن صاحب کسبوکاری کوچکشده است را میگیریم و این نشانی ما را به یکی از کوچهپسکوچههای جنوب تهران و یک آشپزخانه باصفا میبرد. آشپزخانهای که زنی میانسال به همراه دختر و نوهاش گرداننده آن هستند و سرگذشت زندگیاش را برای ما روی دایره میریزد؛ «پسرم، دامادم، همسر نوهام همه در زنداناند؛ اصلاً انگار ناف مردان خانواده مرا با جرم و زندان بریدهاند، جرم همهشان هم مواد مخدر! غصه امانم را بریده بود، من، دخترم، نوه جوانم مانده بودیم با این حجم از بدبختی چه کنیم! چیز زیادی برایمان باقی نمانده بود و همانقدر هم از مال حرام بود و نمیخواستم دختر و نوهام بیشتر از این آلوده به مال حرام شوند اما دستم هم بهجایی بند نبود تا اینکه خیران انجمن به دادمان رسیدند، سرمایه اولیه راهاندازی آشپزخانه جمعوجور را به من دادند. الآن خودم، دخترم و نوهام صاحب درآمد شدهایم و به لطف خدا رزق و روزیمان هم هرروز بیشتر میشود. از فروش یک پرس غذا در روز شروع کردیم، ناامید نشدیم، توکل کردیم و حالا وقت سر خاراندن هم نداریم. نمیدانم اگر کمکهای انجمن نبود من و دختر و نوهام چه روزگاری داشتیم. راستی مصاحبهام را با نام مستعار منتشر کنید، بنویس فردوس. اسم و فامیلیام را ننویسید تا بیشتر از این انگشتنما نشوم.» اینها را میگوید و ادامه میدهد: «ایکاش مسئولان و آنها که دستشان به کار خیر است بیشتر به حالوروز خانوادههای زندانیان توجه کنند، به ازای هر زندانی، یک خانواده بیسرپرست وجود دارد که ممکن است این خانواده به دلیل مشکلات مالی و فشارهای اجتماعی دچار آسیب شوند، آنوقت یک زخم کوچ تبدیل به تاولی چرکی میشود که هیچ مرهمی برایش وجود ندارد.»