فرهنگی

دفاع مقدس و قیام حسینی

به نظر می‌رسد تبیین دقیق و عقلانی چگونگی ارتباط بین عاشورا و جنگ ایران و عراق و سرانجام آن، حاوی درس‌های فراوانی برای همه مبارزان در جهان است.

تجاوز عراق به ایران زمانی آغاز شد که نظام تازه‌تأسیس جمهوری اسلامی ایران با مشکلات داخلی و خارجی فراوانی مواجه بود و کمتر ناظر بین‌المللی گمان می‌کرد که ارتش بعثی عراق برای رسیدن به اهداف تعیین‌شده خود با مانع اساسی و عمده‌ای برخورد کند و اصولاً تصمیم صدام به تجاوز به ایران از چنین محاسبات مادی و کوته‌بینانه‌ای ناشی می‌شد.

ماشین جنگی صدام که به‌طور رسمی از زمین و هوا در ۳۱ شهریور ۵۹ به‌سوی مرزهای ایران حرکت خود را آغاز کرد، هرگز تصور نمی‌کرد با مردم بی‌سلاح اما مصمم و با ایمانی مواجه خواهد شد که با تکیه بر فرهنگ عاشورایی خود با چنگ و دندان به دفاع از سرزمین و ناموس خویش بر خواهند خاست. عدم‌محاسبه این عامل یعنی مقاومت مردم ایران، سبب شکست ارتش عراق و ناکامی آن در دستیابی به اهداف ازپیش‌تعیین‌شده‌اش گردید. این مقاومت بیش از آنکه بر میزان آموزش نظامی نیروها یا فرماندهی وسیع متکی باشد، برخاسته از ایمان و اعتقادات مردمی بود که طی قرون متمادی از فرهنگ عاشورایی تغذیه شده بودند.

صدام پس از شکست اولیه، در مرحله دوم بر آن شد تا با فشارهای سیاسی خود و اتکا به قدرت‌های بزرگ و سازمان‌های بین‌المللی، با تحمیل صلح به مردم ایران، شکست خود را بپوشاند. بر همگان آشکار بود که ادامه جنگ و طولانی شدن آن با توجه به عدم‌توازن جمعیت، منابع و وسعت سرزمینی دو کشور، برای رژیم صدام بسیار شکننده است.

همه تلاش‌ها حول این نکته متمرکز شده بود که بدون تعیین و تنبیه تجاوز، ایرانیان را وادار به پذیرش صلح تحمیلی و شرایط خویش کنند. مردم ایران در این مرحله نیز با رهبری داهیانه امام راحل (ره)، راهی را برگزیدند که از مقتدای خویش امام حسین (ع) و شهادت مظلومانه آن فرا گرفته بودند. تحمیل بیشترین فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی ازسوی مردم ایران نه به‌دلیل لجاجت و خودسری بلکه دقیقاً براساس یکی از آموزه‌های اصلی عاشورایی بود که هرگز نباید تن به ذلت داد و زیر بار ظلم رفت.

این آمادگی ملت ایران برای کسب عزت و سربلندی ولو با هزینه فراوان مادی و انسانی، موجب شد تا جنگی را که صدام به‌زعم خویش برای سه روز یا یک هفته آغاز کرده بود، هشت سال به درازا بکشد و همین مسئله زمینه‌های فروپاشی رژیم بعثی عراق را فراهم کند.

سقوط رژیم بعثی صدام پس از حمله نظامی آمریکا و متعهدین به عراق، به‌دلیل توانمندی‌های ارتش آمریکا بلکه دقیقاً به‌دلیل شکافی بود که در رژیم حاکم بر عراق به‌دلیل آگاهی روزافزون مردم این کشور (اعم از شیعه و سنی و کرد و عرب) از ماهیت هیأت حاکم خود، پدید آمده بود. به نظر می‌رسد شکل‌گیری، تکوین و گسترش این آگاهی در ملت عراق، بیش از هر چیز، مدیون مقاومت ملت ایران در برابر توسعه‌طلبی و جنگ‌افروزی رژیم بعثی صدام باشد.

مطمئناً اگر ملت ایران در همان روزهای اولیه جنگ، در برابر خواسته‌ها و شرایط غیرمنطقی و نامشروع صدام کوتاه می‌آمد و به صلح تحمیلی موردنظر صدام تن می‌داد، او در هیأت یک قهرمان نظامی به میان ملت خود بازمی‌گشت و با آسودگی و فراغ بال به حکومت ظالمانه خویش ادامه می‌داد.

نحوه پایان جنگ نیز بسیار درس‌آموز است. در روزهای پایانی جنگ، بنا به دلایلی صدام در سال پایانی جنگ بار دیگر از لاک دفاعی خود بیرون آمد و مجدداً به سرزمین‌های ایران تجاوز کرد. تصور صدام این بود که طولانی‌شدن جنگ سبب ناامیدی نظامیان ایران شده و بار دیگر این امکان به وجود آمده است که او با اقداماتی بتواند به پیروزی قاطعی در جبهه‌های جنگ برسد. او تصور می‌کرد که مقاومت مردم ایران در آغاز جنگ در سال ۱۳۵۹ ناشی از شور و شوق پیروزی در انقلاب و سقوط رژیم شاه بوده است و با گذشت هشت سال جنگ و سختی‌های فراوانی که بر آنها تحمیل شده، آنان دیگر انگیزه لازم را برای حضور گسترده در جبهه‌ها نخواهند داشت.

صدام تصور می‌کرد اگرچه در آغاز و تداوم جنگ نتوانسته بود به اهداف خویش دست پیدا کند، الآن فرصت مناسبی به وجود آمده که او می‌تواند در مرحله پایانی جنگ به اهداف خود دست یابد. برخلاف تصور صدام، هجوم بی‌امان و گسترده مردم به‌سمت جبهه‌ها پس از تجاوز مجدد ارتش عراق به ایران و شعار محوری آنها که «ما اهل کوفه نیستیم، امام تنها بماند» مجدداً اثبات کرد که فرهنگ عاشورایی حاکم بر جامعه ایران، مانعی جدی بر سر راه متجاوزان در هر سطح و در هر زمانی خواهد بود. عقب‌نشینی ارتش صدام از مناطق مجدداً اشغال‌کرده و سپس نامه صدام به رهبری ایران و پذیرش دوباره قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر برای انجام مذاکرات، ازجمله نتایج مرحلهٔ پایانی جنگ بود.

دقت در گزارش اجمالی فوق و سیر تحول جنگ ایران و عراق نشان‌دهنده این نکته اساسی است که فرهنگ عاشورایی به ملت ایران در مرحله آغاز، تداوم و پایان جنگ کمک کرد تا مانع از دستیابی دشمن به اهدافش شود. تأسی و پیروی این ملت از مکتب عاشورا و درس اساسی آن یعنی مقاومت و مقابله با ظلم و ظالم، عامل اساسی در این پیروزی بود. ناگفته پیداست، عاشورا و درس‌های آن مختص ایران و شیعیان نبوده و نیست.

تجربه مبارزات ۶۰ سال گذشته مردم در سراسر جهان ازجمله لبنان و فلسطین علیه رژیم اشغالگر قدس نشان داده است که تنها طریق به ثمر نشستن مجاهدت‌های این ملت زجرکشیده، بهره‌گیری از مکتبی است که آموزگار آن حسین (ع)، و درس آن مقابله با ظلم و مقاومت در برابر ظالم و نتیجهٔ نهایی آن پیروزی خون بر شمشیر است.