چند ماهی است که در کنار تنشهای چند لایه و فزاینده در
منطقه تحول معناداری به شکلی آرام در روابط قطر و اردن شکل گرفته که
برگردان منطقهای قابل توجهی خواهد داشت.
این تحول از آن جهت حائز اهمیت است که امان در ژوئن
۲۰۱۷ پس از شروع بحران میان قطر و مربع عربی (عربستان، مصر، امارات و
بحرین)، آشکارا در کنار این بلوک قرار گرفت و با فراخواندن سفیر خود، سطح
روابط را با دوحه کاهش داد و دفتر شبکه الجزیره را بست.
پس از رد و بدل پالسهای مثبت دو طرفه، روابط بر ریل بهبودی
سریع و توسعه قرار گرفته و ژوئیه گذشته ملک عبدالله دوم زید لوزی را به
عنوان سفیر “فوق العاده” در دوحه منصوب و قطر نیز هفته گذشته سفیر خود را
معرفی کرد. هر دو سفیر با آغاز ماه سپتامبر کار خود را آغاز کردند. انتخاب
لوزی دومین مقام وزارت خارجه اردن به عنوان سفیر این کشور در قطر پیامی مهم
در خود نهفته دارد؛ مبنی بر این که قطر جایگاهی بس رفیع در سیاست خارجی
این کشور پادشاهی پیدا کرده است که انتخاب چنین فردی را میطلبید.
همچنین، مقامهای دو کشور در ماههای اخیر سفرهای
متقابلی داشته و اخیرا هم رئیس ستاد مشترک ارتش قطر به امان رفت و با همتای
اردنی خود دیدار کرد. یکشنبه پیش نیز شاه اردن تلفنی با امیر قطر گفتگو
کرده و بنا به اخباری قرار است به زودی شیخ تمیم به اردن سفر کند.
فاکتورهای متعدد سیاسی و اقتصادی در بهبودی و سپس گسترش سریع روابط اردن و قطر تاثیرگذار بوده است، اما پرواضح است که این مساله بدون وجود ارادهای سیاسی در دربار پادشاهی اردن اتفاق نمیافتاد. قطر که طبیعی است با توجه به خصومت مربع عربی محاصره کننده آن، توسعه روابط خارجی خود را پیگیری کند و در این راستا هر روزنهای را مغتنم شمارد، اما اگر اردن نمیخواست چنین تحول “تاریخی” رخ نمیداد؛ که خود یک شکست “تاریخی” برای جبهه عربستان و یک پیروزی “تاریخی” برای قطر محسوب میشود؛ به این دلیل که اردن یک همراه همیشگی عربستان و مصر بوده و در این بلوک قرار داشته است؛ این نزدیکی تا حدی بود که پادشاهی اردن صرفا یک انتقاد کوچک به یکی از اعضای این محور را بر نمیتافت و بر این منوال در سال ۲۰۱۵ زکی بنی رشید معاون رهبر اخوان المسلمین به دلیل انتقاد از امارات به ۱۸ ماه حبس محکوم و حکم او اجرا هم شد.
اکنون، اما این پرسش مطرح است که چه اتفاقی افتاده است که اردن به سمت یک کشور حامی جریان اخوان المسلمین روی آورده و به نوعی به بلوکِ دشمنان سرسخت این جریان پشت کند؛ البته اینجا ذکر این نکته ضروری است که این چرخش به معنای تغییر در سیاست معروف این پادشاهی در قبال اخوان المسلمین نیست و اردن همچنان همان سیاست محافظهکارانه خود در قبال آن را دنبال خواهد کرد؛ سیاستی که هر چند نسبتا سختگیرانه است، اما به مذاق جبهه عربستانی اماراتی مصری خوش نیامده و در طول سالیان گذشته این جبهه تلاش زیادی کرد تا امان نیز همچون قاهره سیاست مشت آهنین را در قبال جریان اخوان المسلمین در داخل این کشور در پیش گیرد؛ اما چنین نشد.
در نتیجه آن، عربستان و امارات کمکهای اقتصادی خود را به اردن که به شدت به کمکهای خارجی وابسته است، کاهش دادند و حتی سهم خود از مقدار کمک مصوب شورای همکاری خلیج فارس به اردن را کاملا پرداخت نکردند. قطر هم در این شرایط و در حالی که اردن همچنان در کنار مربع عربی محاصره کننده خود قرار داشت، در آگوست ۲۰۱۸، ۵۰۰ میلیون دلار به این کشور کمک و به ۱۰ هزار اردنی نیازمند کار فرصت شغلی ایجاد کرد.
البته هر چند این مساله فضا
را تلطیف و تمهیداتی را برای بهبود روابط فیمابین فراهم کرد، اما واقعیت
این است که این جهش پارامترهای ریز و درشت مهمتری دارد؛ از تنش خاموش در
روابط با امارات در نتیجه جدایی شاهزاده هیا بنت حسین از حاکم دبی و حمایت
دیپلماتیک امان از وی گرفته تا معامله قرن به عنوان مهمترین فاکتور. اردن
که حدود ۶۰ درصد جمعیت آن فلسطینیالاصل هستند، و خود نیز جزو بلوک عربی
طرفدارِ صلح با اسرائیل است، مخالف سیاست یکجانبهگرایانه ترامپ در قبال
مساله فلسطین بوده و به نوعی احساس میکند در این زمینه با یک توطئه از
جانب محور عربستان و مصر مواجه است که ته آن میتواند تاسیس کنفدرالی اردنی
فلسطینی باشد و این خط قرمز اردن هاشمی است. در کنار آن هم، در سایه موضع
دولت آمریکا در قبال قدس، حاکمیت هاشمی بر مسجد الاقصی هم بیش از گذشته
متزلزل شده است.
اردن همپای نزدیک شدن به قطر، در حال نزدیک شدن به
ترکیه نیز هست، و همین مساله خود بر بلوکبندهای منطقهای اثر میگذارد و
کفه جبهه مخالف ریاض در منطقه را که در عین همپیمانی با آمریکا منتقد
سیاستهای منطقهای آن نیز هست، سنگینتر خواهد کرد.