اروپاییها ۱۶ سال پیش هم زیر تعهداتشان زدند و ما چند بار فرصت دادیم اما تعلیق هستهای یکطرفه ادامه یافت و بالاخره هم دولت اصلاحات و تیم آن زمان آقای روحانی در مذاکرات هستهای، ناچار شد راساً به شکستن تعلیقهای هستهای اقدام کند.
«محمد ایمانی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «کیهان» نوشت:
۱-
دو ماه دیگر قرار است چه اتفاق جدیدی بیفتد؟ معجزه میشود و اروپایی که
همواره دنبالهرو و تسلیم آمریکا بوده و همواره با ما دشمنی و بدعهدی کرده،
تغییر جوهری در هویت متصلب خود خواهد داد یا به مسیر گذشته ادامه میدهد.
آیا واقعا کشف موضع اروپا دو ماه زمان خواهد برد؟ این پرسشها از آن جهت
مهم است که باید برای دو ماه بعد، برنامهریزی داشته باشیم. اتحادیه اروپا
در واکنش به مهلت دوماهه ایران برای بازگشت به تعهدات برجامی خود اعلام کرد
«به حمایت از برجام ادامه میدهد اما ضربالاجل ایران را قبول نخواهند
کرد.» حمایت از برجام بدون انجام تعهدات خود (مقابله با تحریمها) یعنی چه؟
کجای این فرآیند به توافق و تعامل و معامله دوطرفه شباهت دارد. بامزهتر
اینکه مکرون رئیسجمهور فرانسه میگوید «توافق هستهای با ایران خوب است
اما این توافق بایستی با توافقات دیگری درخصوص برنامه موشکی و فعالیتهای
منطقهای ایران تکمیل شود!» آنها در حالی دنبال برجام جدید هستند که برجام
را تبدیل به آینه عبرت برای همه کشورهای دنیا کرده و از پا درآوردهاند.
۲- اروپاییها جواب موثر و سودبخشی ندارند بدهند، چون اراده مستقلی
ندارند. جواب سؤال ما درباره دو ماه بعد، در سخنان چهارشنبه گذشته آقای
روحانی نهفته است که به درستی گفت: «مشکل اروپا این است که آمریکا را کدخدا
میداند. در مقام عمل متاسفانه ناتوان بودند. سال ۸۳ وقتی مذاکره
میکردیم، مشکلی بود و آن اینکه اروپاییها آمریکا را کدخدای خود
میدانستند؛ الان اوضاع کمی بهتر شده ولی همچنان این تفکر وجود دارد.» آقای
روحانی سال ۹۲ هم تصریح کرده بود اروپاییها در قبال کدخدای آمریکاییها
«آقا اجازه» هستند. اما با این وجود، دولت از ۱۸ اردیبهشت سال گذشته که
آمریکا از برجام، خارج شد «منتظر/ امیدوار» است اروپا اراده مستقلی از خود
بروز دهد. یا اگر خود در باطن، چنین امیدی ندارد، بخشی از افکار عمومی را
در چنین انتظار و امید موهومی نگه داشته است. چرا؟ با کدام مستند و کدام
واقعبینی؟!
۳- گام بعدی ما چیست؟ دولت تدبیری اندیشیده یا نه؟ ما
اکنون در حال زمان خریدن هستیم یا از دست دادن زمان و فرصتسوزی؟ اگر به
اتمام حجت باشد که آقای روحانی همان ۱۸ اردیبهشت پارسال «چند هفته» به
اروپاییها فرصت داد و پس از آن هم آقایان ظریف و عراقچی، مهلتهای دو ماهه
را چهار پنج بار تمدید کردند اما این روند، به وعدههای ضد برجامی و
بیمحتوایی نظیر راهاندازی کانال SPV و INSTEX منتهی شد! بماند که
اروپاییها ۱۶ سال پیش هم زیر تعهداتشان زدند و ما چند بار فرصت دادیم اما
تعلیق هستهای یکطرفه ادامه یافت و بالاخره هم دولت اصلاحات و تیم آن زمان
آقای روحانی در مذاکرات هستهای، ناچار شد راساً به شکستن تعلیقهای
هستهای اقدام کند. ۱۴ سال پس از شکستن تعلیق، چه چیزی در بدعهدی و
بیچشمورویی اروپاییها تغییر کرده است. آیا مثلا در بدعهدی، توتال
امروز، چیزی غیر از همان توتال دو دهه قبل و پژو و رنو، غیر از همان پژو و
رنو سال ۹۰ بودند؟
۴- آقای روحانی خودش میگوید پانزده سال قبل هم
اروپاییها معطل کدخدا بودند و حالا نیز همان است. خب پس چرا باید همچنان
معطل و امیدوار آنها یا معطل بازگشت دموکراتها به دولت در آمریکا باشیم؟
مگر از اروپاییها یا دموکراتها کم ضربه خورده و خیانت دیدهایم؟ مگر اصل
تصویب و اجرای تحریمهای موسوم به فلجکننده، زیر سر دولت ترامپ نبود؟ و
مگر همین دولت نبود که برجام را بارها زیر پا نهاد و کشورها و شرکتها را
از معامله و تجارت با ایران ترساند و قانون ممنوعیت ویزایی علیه اتباع ۳۸
کشور در صورت سفر و تعامل با ایران را به اجرا گذاشت؟
۵- اکنون اجماع
ملی کمنظیری درباره فرصتسوزی برجامی و خطا بودن وضعیت تعلیق و انتظار
فراهم آمده که میتواند مقدمه خروج از بیعملی و معطلی فعلی باشد. دبیرکل
حزب کارگزاران روز پنجشنبه در روزنامه سازندگی نوشت «اینکه بالاخره کشور
از حالت انفعال برابر خروج آمریکا از برجام بیرون بیاید و دولت یک کنش فعال
اتخاذ کرده باشد، قطعا رفتار سیاسی بهتری است، اما سؤال این است که اقدام
بعدی چیست؟ آیا این، یک حرکت تاکتیکی است یا بخشی از یک استراتژی؟ شاید
خیلی زودتر از این باید چنین کاری انجام میشد. بهتر آن بود یک سال پیش و
پس از خروج آمریکا از برجام یا ماههای بعد از آن اقدامی صورت میگرفت.
ممکن است گفته شود که ایران قصد حل مسئله از طریق مذاکره و تعامل داشته
است. اما باید پس از چند مرحله زمان مشخص کردن و نتیجه نگرفتن، به جای آنکه
با سیاست صبر و انتظار، کشور در بلاتکلیفی بماند و شرایط همه چیز در تعلیق
نگه داشته شود، اقدامی انجام میشد. روشن است در رویاروییهایی از این
سنخ، اقدام فعال همیشه بهتر از اقدامهای انفعالی است… درحال حاضر،
مهمتر از تصمیم جدید دولت و سخنان آقای روحانی، این است که ما برنامههای
مشخصی داشته باشیم و حرکات آتی حریف را بخوانیم و بدانیم در مقابل هر یک از
حرکتهای آنها، چه حرکتی باید انجام بدهیم تا اقدام موثری داشته باشیم.
اگر کنش ایران در هر مرحله حساب شده باشد و اگر قدمهای بعدی دولت مشخص
باشد میتوان از آن تقدیر کرد و امیدوار بود. اما اگر خدای نکرده برابر
قدمهای بعدی طرف مقابل، ما هیچ پیشبینیای نداشته باشیم، هم کشور و هم
مردم ما متضرر خواهند شد».
۶- کرباسچی ادامه میدهد «بعید میدانم که
درباره این قدمها و پیشبینیها، اندیشهای نشده باشد. آقای روحانی
سالها در مرکز تحقیقات استراتژیک فعالیت کرده و نشان داده رفتار استراتژیک
را میشناسد. اگرچه گاهی در دولت رفتارهایی دیدهایم که هیچ یک استراتژیک
نبوده است. واقعیت این است که تصمیمات دولت در بسیاری مواقع به خصوص در
حوزه اقتصادی استراتژیک نبوده و رفت و برگشتهای زیانباری هم به بار آمده
است. فراموش نکنیم که اصلیترین هدف طرف مقابل که حتی بیشتر از رویارویی
نظامی به ما ضربه میزند، نگه داشتن کشور در حالت تعلیق است. واقعیت آن است
که مجموعه دولت به خصوص بخش سیاست خارجی در یک سال اخیر و در مقابله با
این حربه واکنش و برنامه مناسبی نداشته است. این وضعیت بزرگترین آسیب و
خطر برای اقتصاد و بازرگانی، مبادلات نفت و تولید کشور است. حالت تعلیق
بزرگترین ضربه را در عین حال به روحیه و امید مردم زده است و این حالت از
وضعیت جنگی هم بدتر است. برای طرف مقابل، کمهزینهترین و پرثمرترین راه
پیشبرد اهداف خود نگه داشتن کشور در حالت تعلیق است. اگر بخواهد وارد فاز
نظامی شود، باید هزینههای زیادی تحمل کند و این از سوی دولتمردان آمریکا
قابل تحمل نیست. به نظر میرسد طرف مقابل میخواهد با نشان دادن تغییرات
موقعیت نظامی و جابهجاییهای نمایشی، امتیازات بیشتری بگیرد. ایران هم
باید بداند بعد از این ۶۰ روز چه برنامهای دارد. آنها میخواهند معلق
ماندن را ادامه دهند تا توان اقتصادی و سیاسی و روحیه اجتماعی را به فرسایش
بکشانند. در این میان واقعا برنامه بعدی ایران پس از شروع غنیسازی با
درصد بالاتر یا هر حرکت دیگر با هدف رسیدن به گام بعدی چه خواهد بود؟»
۷- شش سال از بهترین فرصتها و ظرفیتهای کشور، پای آرزواندیشی و
رویااندیشی و سپس خاطره بازی با برجام تلف شد. البته نظام، معطل برجام
نماند اما دولت و مجلس در تعلیق و انتظار، دست روی دست گذاشتند و معطل
کردند. این شش سال، بیش از عمر یک برنامه ملی توسعه است. اینکه شش سال معطل
ماندند و هنوز هم منتظرند ببینند آمریکا و اروپا چه میکنند، تحریمها را
بر میدارند یا بر میگردانند، خسارت اصلی است که موجب کار نکردن برخی
زیرمجموعههای دولتی مهم در حوزه اقتصادی و دفنی و دیپلماتیک و به تحلیل
رفتن قدرت ملی میشود. مانند ورزشکار قهرمانی که چند سال تحرک و تمرین و
فعالیت و مبارزه سختکوشانه نداشته باشد و بخواهد منتظر بنشیند. متاسفانه
در همین دوره ششساله، اقتصاد ما گرفتار رکودی سنگین و سپس تورم ناشی از آن
شد و اکنون رکود تورمی کمسابقهای را شاهد هستیم که از تعلیق و انتظاری
سرابزده سرچشمه میگیرد. نقدینگی (به عنوان سرمایهای بزرگ در داخل کشور)
از ۴۳۰ هزار میلیارد تومان در سال ۹۲ به حدود ۱۸۰۰ هزار میلیارد تومان
رسیده که میتواند به تولید تشنه حمایت مالی مدد رساند اما برخی مدیران ما
همچنان حسرت سرمایهگذار خارجی را میبرند. در این سو، نقدینگی رهاشده، در
نقش تورمزا و تشدیدکننده فشار خارجی عمل میکند. فقط بخش مسکن میتواند
در صورت حمایت و رونق ساختوساز، به ۲۵۰ شغل رونق بخشد و اشتغال میلیونی
ایجاد کند اما مدیران ذیربط همچنان بهای عملی به این بخش نمیدهند و
تدبیری برای استفاده درست از نقدینگی موجود در این عرصه ندارند. بنابراین،
نقدینگی هم در خدمت دلالی و سوداگری کاذب فعالیت میکند.
۸- ما سومین
کشور پر مهندس دنیا (در مقایسه با میزان جمعیت) هستیم اما همین ظرفیت و
فرصت، تبدیل به مسئله و معضل شده است. چرا؟ هفت هشت سال قبل، ظرفیت انبوه
مهندسی خود را به کشورهایی مانند ونزوئلا و بولیوی بردیم و انبوهسازی را
به اجرا گذاشتیم. برای جوانان خود در آن سوی دنیا شغل آفریدیم و درآمد ارزی
انبوه به کشور آوردیم؛ تامین متحدان استراتژیک در قلب آمریکای لاتین به
کنار. در همین دوره، به کشورهای آمریکای لاتین، تراکتور فروختیم و چرخ
کارخانههای خود را بدون نیاز به آمریکا و اروپا چرخاندیم. اما امروز مهندس
ما باید بیکاری بکشد و تولیدکننده تراکتور مانند آن روز نتواند بازار
خارجی داشته باشد. چرا؟ چون معطل چشمآبیهای بیچشمورویی هستیم که جز غدر
و خیانت، چیزی از آنها ندیدهایم. بهراستی آن روز که مسکن در آمریکای
لاتین میساختیم یا تراکتور و خودرو میفروختیم، الزاما بهترین و
ارزانترین نمونه را در دنیا ارائه میکردیم، یا این حاصل رونق دیپلماسی و
یافتن کشورهای همافق با خود در دنیا و معاملات برد- برد واقعی با غیر غرب
بود؟ چرا امروز نتوانیم همان مدل را بر مبنای یافتن منافع مشترک، در میان
همسایگان یا کشورهای دور آسیا و آمریکای لاتین و آفریقا پیاده کنیم؛ هم عمق
استراتژیک خود را که اقتدارآفرین است، توسعه دهیم و هم چرخ اقتصاد خود را
به حرکت درآوریم.
۹- مهمتر از مطالبه و پیگیری برجام، بازخوانی
هزینههای انجامگرفته در پنج شش سال گذشته، در زمینه ظرفیتها و اقتدار
ملی بدون عایدی روشن بلکه خسارتهای گوناگون است. ما نیازمند پویش قدرتمند
اجتماعی و ملی در زمینه مطالبه رشد و پیشرفت اقتصادی درونزا، و علت بر زمین
ماندن این مهم، یا علت استفاده نشدن از پیروزیهای محور مقاومت در مقابل
فشارهای استکبار هستیم. باید بررسی و مطالبه کرد که سرعت رشد علمی و فنی
بعضا کاهش یافت و دچار برخی عقبگردهای فرهنگی و رهاشدگی فضای مجازی شدیم،
که همه اینها در پازل دشمن میتواند به یک نقشه کلی کمک کند؟
۱۰- اکنون
باید ضد نقشه دشمن را از دولت مطالبه کرد وگرنه برجام به خودی خود، دستکم
یک سال است که به دست آمریکا و با همراهی و رضایت طرف اروپایی از پا در
آمده است. مردم ما حق دارند بدانند چرا یک وزیر مدعی لیبرالیسم، پنج سال
بخش مسکن کشور را در کام رکود برد و فقط بلد بود به مسکن مهری که دو میلیون
خانه برای ۸ میلیون نفر جمعیت تامین کرد، ناسزا بگوید؟ آیا تحمیل ۱۲۸ درصد
تورم در بخش مسکن به مردم فقط در یک سال، جفا و خسارت اندکی است؟ مردم ما
حق دارند بدانند که اگر خسارت روزانه قاچاق بنزین ۱۰۰ میلیارد تومان است،
چرا در ۴ سال گذشته با حذف سهمیهبندی بنزین و کارت سوخت، بالغ بر ۱۴۰ هزار
میلیارد تومان خسارت قاچاق سوخت به کشور تحمیل شد؟ یا چرا در اثر یک
بیتدبیری، ۱۸ میلیارد دلار از ذخایر ملی در سال گذشته حیف و میل شد و در
عین حال، تاثیرات تورمی سنگین برجای گذاشت؟ میبینید که مشکل اصلی، به
برنامهریزی و اهتمام اجرایی در داخل بر میگردد و نه بدعهدی و سردواندن
دشمنانی که نقاب از صورت برداشتهاند. حالا هم دیر نیست. جلو ضرر را از هر
جا بگیرند، منفعت است. فقط باید خواست و اراده کرد. خواستن است که توانستن
را با خود میآورد و «ما میتوانیم» را واقعیت میبخشد. بارها توانستهایم و
باز هم میتوانیم.