حسین شریعتمداری میگوید: اساساً رایزنیهای سیاسی و لابیگری در مجالس و پارلمانها امری بدیهی و بعضاً لازم است، اما شما مشاهده میکنید که حتی یک لابی یا رایزنی ساده هم درباره رهبری حضرت آقا صورت نمیگیرد و از همان اول، قریب به اتفاق تقریباً همه اعضا رأی به رهبری آقا میدهند.
پس از شکست دشمن بعثی در جریان هشت سال نبرد نابرابر، ملت ایران سرمست از پنجهدرپنجه بودن با ابرقدرتهای عالم و شکست آنان به پیشواز بازسازی خسارات و ادامه مصاف با بدخواهان در جبهههای اقتصادی، علمی و فرهنگی رفت اما به ناگهان در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، پدر پیر امت و رهبر آزادیخواهان جهان به ملکوت اعلی پیوست و در چشم ملت، اشک شوق از فتوحات به اشک اندوه و ماتم بدل شد. بسیاری ارتحال امام خمینی«ره» را به مثابه پایان عمر نظام اسلامی و انقلاب مردم ایران میدانستند و لذا برنامهریزیهای مدون و حساب شدهای برای بازگشت به ایران و به تاراج بردن اموال باقیمانده مردم آغاز شد، اما با انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب پس از امام و پذیرش این موضوع از جانب همگان، این بار معاندان و دشمنان ملت بودند که عرق سرد یأس را بر گردههای خود احساس میکردند.
به بهانه فرارسیدن ۱۴ خرداد، سالروز ارتحال امام خمینی«ره» و آغاز رهبری امام خامنهای، سعی کردهایم تا درباره جزئیات و چرایی انتخاب رهبر معظم انقلاب بیشتر صحبت کنیم، بنابراین در ادامه گفتوگوی نشریه حرم را با سردارِ قلم، حاج حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان میخوانید.
نخستین سؤالی که به ذهن متبادر میشود، آن است که اساساً چرا آیتالله خامنهای؟ آن هم در شرایطی که فردی نظیر حاجاحمدآقا به عنوان گزینه دیگر رهبری، عنوان بلندآوازهای مثل «فرزند امام» بودن را یدک میکشید؟
ابتدائاً عرض کنم که حاجاحمدآقا از رغبت مستقیم و صریح امام به آیتالله خامنهای آگاهی داشت و بصیرت ایشان درباره جانشینی رهبری هم به دلیل همین آگاهی بود. حاجاحمدآقا عَلَم مخالفت با رهبری آیتالله خامنهای را برنداشت و فتنهای به راه نینداخت، چراکه امام به خوبی برای فرزندشان تبیین کرده بودند که تنها شخصیتی در قواره و اندازه آیتالله خامنهای میتواند از میراثی چنین گرانبها با شرایطی خطیر و سختیهایی طاقتفرسا محافظت کند.
درباب اینکه چرا آیتالله خامنهای به عنوان دومین سکاندار عرصه رهبری انقلاب اسلامی مطرح شدند، من یک نکته را عرض میکنم. اگرچه در زمانه حساس ارتحال حضرت امام، ما شاهد حضور شخصیتهای ممتاز زیادی به عنوان مجاهدان مخلص و سرشناس انقلابی در قید حیات هستیم که همگی راه صعبالعبور مبارزه با رژیم ستمشاهی را به بهای جان، مال و آبروی خود طی کرده بودند اما بر همگان مبرهن بود که آیتالله خامنهای چندین پله از همه جلوتر است. شما ببینید که در روایت معروفی گفته شده که روزی آیتالله مشکینی به همراه چندتن از شخصیتهای طراز آن دوران به محضر امام شرفیاب شدند و پس از صحبت پیرامون موضوعات کشور، بحث درباره موضوع رهبری پس از امام نیز به میان کشیده میشود. در اینجا آیتالله مشکینی با نگرانی از امام سؤال میکند که در غیاب شما، چه کسی برای تصدی رهبری صلاحیت دارد؟ امام با خاطری آسوده میفرماید «افراد زیادی هستند. مثلاً همین آقای خامنهای.» آیتالله مشکینی با زیرکی سؤال میکنند «مثلاً آیتالله خامنهای یا دقیقاً آیتالله خامنهای؟» که امام در جواب به صراحت میفرمایند «دقیقاً آقای خامنهای.»
پس اینکه تصور شود اجماع مجلس خبرگان دلیل انتخاب رهبر معظم انقلاب بوده است، تصور غلطی است؟ آیا انتخاب رهبری بصورت انتصابی از جانب امام خمینی«ره» بوده است؟
در اینباره بازی با الفاظ و کلماتی مثل «انتخابی» یا «انتصابی» ما را نتیجه دقیق واصل نمیکند. با مطالعه تاریخ مشاهده میکنیم که در ایام پس از پیروزی انقلاب تا ارتحال حضرت امام«ره»، چهرههای شاخص یا پس از مدتی مزدور و جاسوس دشمن از آب در میآمدند و یا در ترورها به شهادت میرسیدند و در این شرایط، حضور آیتالله خامنهای، احاطه ایشان به مسائل، محبوبیت ایشان در بین مردم و هم چنین آگاهی جریانهای سیاسی درباره جایگاه ممتاز ایشان باعث میشد که اشاره از جانب امام، دیگر جنبه انتصاب نداشته باشد و تنها در حکم اتمام حجت بر آنانی باشد که اندکی درباره جامعیت ایشان تردید داشتند.
به صراحت عرض کنم که اگر تاریخ انقلاب را مورد مداقه جدی قرار بدهید به عینه مشاهده میکنید که اگر آیتالله خامنهای را مثلاً ۱۰۰ درنظر بگیریم، گزینههای پس از ایشان نه در حد ۹۰ یا ۸۰ بلکه خیلی پایینتر از این اعداد بودند، لذا انتخاب ایشان کما اینکه تاریخ شهادت میدهد، با قاطعیت تمام و آراء تقریباً مطلق صورت پذیرفت.
دقیقاً بنا داشتم که در این باره سؤال کنم. چرا مجلس خبرگان در برهه انتخاب رهبر جدید حتی زحمت فکرکردن به گزینههای دیگر را هم به خود نداد و بدون بررسی موضوعاتی نظیر رهبری شورایی، مطلقاً سراغ رهبر معظم انقلاب رفت؟
در نظر داشته باشید که اصلاً بنا نبود یک «رهبر جدید» انتخاب شود چراکه ما پشیمان از کرده خود نبودیم که بخواهیم با انتخاب یک رهبر جدید، دستی به سر و گوش مواضع خود بکشیم. درواقع رویکرد اصلی در زمان بررسی گزینههای رهبری پس از امام، «ثبات قدم بر آرمانها» بود و لذا رهبر معظم انقلاب که پیشوای مردم در منبرهای نمازجمعه و یکی از اقامهکنندگان آرمانهای انقلاب در دوران ریاست جمهوری خود بودند، باز هم به عنوان بهترین گزینه ممکن مطرح شدند. اساساً رایزنیهای سیاسی و لابیگری در مجالس و پارلمانها امری بدیهی و بعضاً لازم است، اما شما مشاهده میکنید که حتی یک لابی یا رایزنی ساده هم درباره رهبری حضرت آقا صورت نمیگیرد و از همان اول، قریب به اتفاق تقریباً همه اعضا رأی به رهبری آقا میدهند. این امر به خودی خود نشان میدهد که صلاحیت ایشان موضوعی نبوده که نیاز به بررسی و تأیید داشته باشد و ذاتاً بر همگان واضح بوده است.
درباب مقبولیت رهبر معظم انقلاب، گفته میشود که ایشان به دلیل جوان بودن مقبولیت و محبوبیت فعلی را در سالهای آغازین رهبری نداشته و پس از گذشت سالها به مرور علایق مردم به سمت ایشان جذب شده است. شما با این گفته موافقید؟
به دو دلیل با این ادعا مخالفم؛ نخست آن که آیتالله خامنهای از ابتدا چهره ناشناختهای برای مردم نبود. ایشان از زمانی که در مسجد کرامت مشهد به مبارزه با ساواک خراسان برخاستند، بلافاصله درصدر اخبار دوست و دشمن قرار گرفته و خطابههای آتشین ایشان نقل محافل بود. شما شاهد هستید که در جریان بیعت همافران با امام، ایشان شخصاً دستور میدهد که در این جلسه آقای خامنهای هم حضور داشته باشند، سپس آقا را دست راست خود قرار میدهند و هیچکس هم متعرض این نمیشود که چرا یک طلبه کنار امام ایستاده زیرا همه آقا را میشناختند.
دلیل دوم در رابطه با نخسین واکنشهای امام خامنهای در دوران رهبریشان است. مثلاً در اولین روزهای تصدی سِمَت از جانب رهبر معظم انقلاب، سربازان ارتش در قالب یک رژه تصمیم به تجدید بیعت با ایشان را داشتند. گفته شده که از آقا تقاضا میکنند لطفاً از این جایگاه بلند شوید و به جایگاه حفاظت شدهای پشت مناطق تعیین شده بروید؛ زیرا سربازان ارتش قصد شلیک هوایی دارند و ممکن است اقدام خرابکارانهای صورت بگیرد و جان شما تهدید شود. واکنش رهبری به این موضوع بسیار دیدنی است؛ ایشان با قاطعیت میفرمایند که سربازان ارتش فرزندان ملت هستند و من به همه آنان اعتماد کامل دارم و درخواست تیم حفاظت را رد میکنند. واکنشهای اینچنینی حضرت آقا بسیارپرشمار است که همین موارد هم در جلب نظر دلهای عاشق به ولایت تأثیر مثبت داشته است.