اگر شما تروری را که عامل آن امریکا بوده با انتشار عکسی از قربانی آن ترور منتشر کنید، به عنوان حامی تروریسم سانسور میشوید و نه افشاگر آن! صرف نظر از موافقان و مخالفان مشی اینستاگرام در اینجا و هر جای دنیا، یک پرسش اساسی در این میان مطرح میشود و آن این که نسبت این رویکرد حذفی با آن چه امریکاییها «گردش آزاد اطلاعات» میخوانند و منادی آنند، چیست؟ حد این آزادی را چه کسی تعیین میکند؟»
روزنامه اعتماد نوشت: «ترور سردار قاسم سلیمانی و همراهانش در ساعات آغازین روز جمعه، نهتنها تیتر اول بسیاری از روزنامههای دنیا در اولین شماره بعد از آن بود بلکه اهمیت، جامعیت و دربرگیری سیاسی آن در عرصه بینالملل چنان است که بعد از گذشت چند روز از این حادثه، کماکان توجه به آن در همان سطح و در صفحات اول روزنامهها و خبرهای آغازین بخشهای خبری تلویزیونهای جهان ادامه دارد. از نوع و جنس اظهار نظرها درباره این اقدام هم که بگذریم و در ملجأیی که «آزادی بیان»، «تحمل صدای مخالف» و… مینامیماش، آدمها را با عقاید و دریافتهایشان از حقیقت رها کنیم، بیشک نمیتوان از کنار تناقضهایی گذشت که در رفتار بعضی شبکههای جهانی و از آن جمله فیسبوک و اینستاگرام بیاعتنا عبور کرد.
موضوع از همان صبح جمعه به وقت ایران، یعنی ساعاتی پس از وقوع حادثه آغاز شد. زمانی که کاربرانِ ایرانی اینستاگرام از حذف پستهای مرتبط خود با ترور سردار سلیمانی در اینستاگرام خبر دادند، طولی نکشید که خبر این اقدام در فضاهای مجازی و حقیقی مخابره شد؛ اقدامی که در نوع خود تعجببرانگیز بود. در میان کسانی که واکنشهای اینستاگرامیشان در قبال ترور حاج قاسم سلیمانی حذف شده بود، نامها و چهرههای متنوعی دیده میشد؛ از هنرمندان و بازیگران سرشناس سینما گرفته تا اهالی سیاست و سیاستمدارانی که صفحات اینستاگرامشان پربازدید است. همینطور ورزشکارانی که در بزنگاه این حادثه تاریخی و مصیبتبار، شبکههای اجتماعی و ازجمله اینستاگرام را فرصتی دیده بودند که دنبالکنندگان پرتعداد خود را از موضع مخالف خود در قبال اقدام دولت امریکا مطلع کنند و حالا هر آن پستی که به این موضوع پرداخته بود، توسط اینستاگرام حذف شد. با این استدلال که این شبکه اجتماعی ذیل قوانین دولت امریکا فعالیت میکند و بر اساس آن قوانین هر گونه پرداختن به این موضوع از منظر همراهی با قربانیان، همدلی با بازماندگان آنها و محکوم کردن اقدام عاملان این ترور، مصداق همکاری با تروریسم شناخته میشود. به عبارتی، اگر شما تروری را که عامل آن امریکا بوده با انتشار عکسی از قربانی آن ترور منتشر کنید، به عنوان حامی تروریسم سانسور میشوید و نه افشاگر آن!
صرف نظر از موافقان و مخالفان مشی اینستاگرام در اینجا و هر جای دنیا، یک پرسش اساسی در این میان مطرح میشود و آن این که نسبت این رویکرد حذفی با آن چه امریکاییها «گردش آزاد اطلاعات» میخوانند و منادی آنند، چیست؟ حد این آزادی را چه کسی تعیین میکند؟ اگر آزادی را بر اساس قرائت متداول در عصر ما، تعیین مرزها به دست مردم در نظر بگیریم و نه از بین بردن آنها، آنوقت اقدام اینستاگرام در حذف کسانی که اقدام امریکا را تقبیح و آن را عملی خشونتبار، تروریستی، تمامیتخواهانه و سلطهگرانه تلقی کردند و درصدد افشای ظلم عاملان ترور در حق قربانیان ترور برآمدند، در کجای الگوی مطرحه قرار میگیرد؟
آن چه در این میان اهمیت دارد، بازشناسی مرزی است که انسان ایرانی امروز باید میان مطالبات بهحق خود و حبوبغضهای ناشی از ناکامیاش در دستیابی به این حقوق حقه قائل شود. در روزهای گذشته، جدای از کسانی که در سطحی فراتر از دوستیها و عداوتها موضوع ترور سردار سلیمانی و فاشیسم رسانهای اینستاگرام را در ابعادی انسانی دیدند و تحلیل کردند، بسیارانی هم هستند که کمتر موضوع را واقعی و به عنوان مسالهای فرهنگی میبینند.
طبعا در این مجال که حادثه ترور سردار ایرانی در سطحی کلان موضوعیت یافته و بهت و حیرت و سوگ را در داخل مرزهای ایران دامنگستر کرده، ضرورت این است که مردم ایران مطالبات داخلی خود را در قضاوت و موضعگیریشان راجع به سلطهگری و نقض آشکار حقوق یک ملت از سوی شبکه اجتماعی اینستاگرام دخیل نکنند. باید بین مسائل تفکیک قائل شد. آوردگاه خونبار ۱۳ دی ماه تنها مساله یک ملت نیست، بلکه در ابعاد جهانی هم آشکارا اقدامی تروریستی محسوب میشود. ملتی که همواره به دنبال عدالت و رفع تبعیض بوده و برای این خواسته مهم و ارزشمند خود بسیار کوشیده و هزینه داده، معنای «حق» را که مفهومی عدالتطلبانه است، به خوبی درک میکند و میداند که حق، چه معنایی مادی داشته باشد و چه ابعادی آزادیخواهانه داشته و مانند حق مشارکت عقاید خود با دیگران در اینستاگرام از جنبه معنوی و فکری برخوردار باشد، به یک اندازه باید پاس داشته شود و نقض هر کدام از حالات آن مصداق تبعیض و سلطه و اعمال فشار ناجوانمردانه خشونتبار است؛ چنان که از رفتار شبکه جهانی اینستاگرام در روزهای گذشته برآمد، نمیتوان عدالتخواه بود و به رفتار اینستاگرام اعتراضی نداشت. تمایل مفرط این نگاه سلطهگرانه به تکصدا کردن جهان و از بین بردن هر تنوعی در افکار و ایدههای جاری در جامعه جهانی را باید بیشتر و دقیقتر ببیند ملتی که وامدار آرمانهای توامانی چون عدالت و آزادی است.»