کشتیای که رضاخان با آن به دوربان حرکت کرد، یک کشتی کهنه و مندرس باری بود که آن را برای حمل و نقل سربازان آماده کرده بودند. در حدود سیصد نفر از سربازان نقاط مختلف امپراطوری بریتانیا که قسمت عمدهای از آنها یهودیان بودند، مسافر این کشتی بودند و هر کدام جایی میرفتند.
ایران در کوران جنگ جهانی دوم، قبل از آنکه دولتهای انگلستان و فرانسه در یازدهم شهریور ۱۳۱۸ به آلمان اعلام جنگ کنند، بیطرفی خود را اعلام کرد، اما سرنوشت برای ایران و رضاخان تقدیر دیگری در نظر گرفت که رضاخان از آن بیخبر بود.
ایران در موقعیت ژئوپلیتیکی قرار داشت که دولتهای درگیر جنگ نمیتوانستند به راحتی از ایران بگذرند. رضاخان که تا دیروز گوش به فرمان انگلستان داشت و با کمک ژنرال آیرونساید آنگلیسی بر سریر قدرت ایران تکیه زده بود، تصور میکرد آلمان جای انگلستان را خواهد گرفت و پیروز جنگ است. به همین دلیل به آلمان تمایل پیدا کرد تا بهانهای برای دولتهای متفق ایجاد نشود که ایران را تصرف کنند. اما رضاخانی که بر افزودن توان نظامی کشور تاکید داشت، نخست با فرمان صوری دستور مقاومت داد و بعد از مدت اندکی مجبور شد فرمان ترک مقاومت دهد تا بیش از پیش نشان داده شود که تجهیز ارتش برای حفظ تاج و تخت بوده، نه کشور.
او بعد از تصرف ایران دست به دامان محمدعلی فروغی، فراماسونر معروف ایرانی شد تا تا دولتهای استعماری استعفای او را بپذیرند و فرزندش محمدرضا را بر جای او بنشانند. رضا پهلوی سه هفته بعد در پنجم مهرماه ۱۳۲۰ مصادف با ۷ سپتامبر ۱۹۴۱ تبعید شد و در بندرعباس با کشتی تجاریِ بندرا ـ Bandra ـ به بمبئی رفت. برخلاف انتظار مسافران، کشتی به بمبئی نرفت و مسیر موریس را در پیش گرفت و حال آنکه قرار اولیه عزیمت به امریکا و یا مثلا کانادا بود؛ سپس به بمبئی و اکنون به موریس. علیرضا پهلوی، این تغییر مسیر را به اطلاع برادرش محمدرضا پهلوی میرساند: «تلگرافی راجع به استعلام از علت تغییر عزیمت ما از امریکا به جزیره موریس در بمبئی به آن اعلیحضرت مخابره شده بود که تا به حال پاسخ آن نرسیده است. مستدعی است پاسخ تلگراف را مرحمت فرمایند تا از قید انتظار خارج شویم.»
بحران و فشار سیاسی ـ نظامیِ ناشی از اشغال ایران، تا زمان انعقاد پیمان سهگانه به حداکثر خود رسید. اگرچه آن بحران تا سالها بعد به شکلهای گوناگون ادامه داشت و پیامدهای آن، از جمله اشغال آذربایجان تا مدتها به طول انجامید، اما به طور کلی بعد از انعقاد این پیمان که ظاهراً محمدعلی فروغی آن را کارسازی کرده بود ـ و طبق آن ایران با دولتهای روسیه و انگلیس متحد میشد و دو دولت مذکور متعهد شده بودند در مقابل هر تجاوزی از جانب آلمان یا هر دولت دیگر از ایران دفاع کنند ـ از شدت فشارها کاسته شد.
اسناد و مکاتبات زمان تبعید تا قبل از انعقاد پیمان به سبب سانسور شدید حاوی مطالب چندانی نیست و حتی انتقال رضا پهلوی و خانوادهاش از موریس به دوربان را میتوان حاصل آن پیمان و کم شدن فشار بر خانواده تبعید شده سلطنتی دانست.
شمس پهلوی در این خصوص مینویسد: «مقتضیات جنگی ایجاب میکرد که نامههای ما را سانسور کنند و از آن طرف احساس میکردم مایل نیستند روحیه و طرز فکر و ناراحتیهای خاطر اعلیحضرت در تهران در میان خانوادههای سلطنتی با مردم انتشار یابد. از این جهت، نامهها مختصر و کوتاه بود. جز سلامتی خبر دیگر مجاز نبودیم در آن بنویسیم ـ پس از چندی که در موریس به سر میبردیم، دیدیم که طرز رفتار مأمورین با ما تغییر کرد ـ به مناسبت انعقاد پیمان سهگانه، ضیافتی از طرف فرماندار موریس به افتخار اعلیحضرت پدرم داده شد و ما به آن امیدوار گردیدیم».
نامه مورخ ۱۹ ژانویه ۱۹۴۲ رضا پهلوی به «سربد کلیفورد» فرماندار موریس حکایت از بیاعتنایی دولت بریتانیا به وی و نامطلوب بودن اوضاع جغرافیایی جزیره و نارضایتی خانواده در تبعید است.
«عالیجناب! در پی گفتوگوهایی که با شما داشتم، توجه شما را به این امر معطوف میدارم که نظر به آب و هوای کسالتآور جزیره وضع مزاجی تمامی اعضای خانواده و خود من به هیچ وجه خوب نیست. علیرغم وعدههایی که به من دادید، پاسخی مساعد و چندان مورد انتظار از شما واصل نشد. جنابعالی به خوبی شاهد هستید که در این اوضاع و شرایط سکوت دولت بریتانیا در پاسخ به خواستههای مشروعم چقدر میتواند برای من سخت و ناگوار باشد…. به جنابعالی صراحتاً میگویم که وضعیت فعلی ما، سخت و ناگوارترین شرایطی است که میتواند بر یک خانواده حادث شود.»
همچنین نامه وی به محمدرضا پهلوی و اظهار بلاتکلیفی، نشانه بحران اوضاع و بیتوجهی دولت بریتانیا به خواستههای خانواده سلطنتی و ضعف و زبونی محمدرضا پهلوی در آن مقطع است. لازم به یادآوری است که در تقسیمبندی زمانی دوران حکومت محمدرضا پهلوی، سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۱۳۳۲ دوران اقتدار او نیست و خاصه از ماههای آغازین پس از شهریور از کمترین قدرت نیز بیبهره بوده است.
رضا پهلوی نامهای به محمدرضا پهلوی مینویسد: «اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، چندی قبل در موریس مسافرت ما به کانادا به طوری شهرت یافته بود که حتی هر بچه کوچکی از آن صحبت میکرد، ولی از آن تاریخ قریب چهل روز میگذرد، نه تنها اثری ظاهر نشده بلکه با مراجعات مکرری که از طرف ما به عمل آمده به دلیل نبودن کشتی موضوع معوق مانده است….»
بعد از عقد پیمان سهجانبه و کاهش فشارهای دولت بریتانیا عدهای از افراد در تبعید به ایران بازگشتند. در میان گروه دوازده نفری که در اسفندماه ۱۳۲۰ به ایران بازگشتند حمیدرضا، فاطمه و شمس پهلوی نیز بودند. باقیمانده همراهان به دوربان ـ منطقهای در جنوب شرقی افریقا ـ انتقال یافتند.
علی ایزدی از همراهان رضا پهلوی، ماجرا را چنین شرح میدهد: «روز ششم فروردین [۱۳۲۱] هنگام عصر، اعلیحضرت موریس را ترک گفتند و در «پرت لویی» به کشتی سوار شدند… کشتی که اعلیحضرت با آن به دوربان حرکت کردند یک کشتی کهنه و مندرس باری بود که آن را برای حمل و نقل سربازان آماده کرده بودند. در حدود سیصد نفر از سربازان نقاط مختلف امپراطوری بریتانیا که قسمت عمدهای از آنها یهودیان بودند، مسافرین این کشتی را تشکیل میدادند که هر دسته به جایی میرفتند… معلوم است در این کشتی مختصر، جای اعلیحضرت و والا حضرتهای شاهپور ناراحت بود.»
در دوربان نیز آسایش خاطر رضا پهلوی فراهم نشد و از بدو ورود به ارسال نامههای گلایهآمیز به محمدرضا پهلوی پرداخت: «[رضا پهلوی:] از بدو ورودمان به دوربان بسیار معذب هستیم. در اینجا منزل راحتی نداریم. نزد مقامات اقدامی جهت تغییر محل سکونت به عمل آوردهایم، ولی متأسفانه تاکنون پاسخی دریافت نشد. واسطه شما شاید بتواند شرایط ما را بهبود بخشد.»
سرانجام، رضا پهلوی و همراهانش از دوربان به ژوهانسبورگ نقل مکان کردند و قرار بر این شد تا یافتن خانهای، در «لنگهام هتل» اقامت کنند. سرانجام با مرگ رضا پهلوی در مرداد ۱۳۲۳ ماجرای تبعید نیز خاتمه یافت.
منبع: پهلویها خاندان پهلوی به روایت اسناد جلد اول: رضا شاه به کوشش: فرهاد رستمی